به نام خدا ضمن سلام و احترام اینجانب اسمم علی هست، اهل مازندران،تو کودکی بخاطر طلاق والدینم از هم ، زندگیم از حالت معمولی خارج شد، بعدش هم یک نامادری وارد زندگیم که ده سال تمام هر روز زجرم میداد، کتکم میزد، وسایلمو میشکوند و از گرسنگی و تشنگی بهم تحمیل میکرد حتی ، برای رفع حاجت هم اذیتم میکرد، الان دانشجو هستم، یه آدم به تمام معنا افسرده، راستش دوست ندارم دیگه زندگی کنم، دور و بریام بهم فشار میارن که درس بخونم و فوق لیسانس کنکور بدم، ولی دغدغه کنکور ارشد دادن ، کار پیدا کردن ، خونه گرفتن و خیلی از مسائل دیگه داره اذیتم میکنه، تقریبا الان نیمه آواره هستم و دغدغه آینده داره حالمو بدتر و بدتر میکنه، اینقدر زجر کشیدم که حتی انرژی و انگیزه ای نیست که بخوام زندگی کنم،حالم خیلی بده و هی باید غصه آینده رو بخورم، در حالی که از زجر های که کشیدم از لحاظ روحی و روانی داغونم، من واقعا دوست ندارم زندگی کنم میشه بگید باید چکار کنم ؟ لطفا شرح حال این بنده نزار رو به جنابشون بگید و راه حلی بطلبید؟؟ حتی اگر ذکری یا دعایی باشه که در دم جان هم بدهم ،راضیم
باسمه تعالی
پاسخ استفتاء شما :
مطلب شما به اطلاع ایشان رسید فرمودند: انسان در همه حال باید به خداوند اتکا و توکل داشته باشد و با نیروی عقل و امید به آینده زندگی خود را به پیش ببرد و هنر هر فردی غلبه بر مشکلات در عین گرفتاری و افسردگی است و اگر روحیه ایمان و توکل خود را قوی کنید مطمئن باشید خداوند هم برای شما فرج حاصل خواهد کرد و ما دعایی را برای گشایش و فرج به شما خواهیم داد که انشاء الله مداومت بر آن مفید خواهد بود .هر روز بعد از نماز صبح یازده مرتبه این ذکر خوانده شود به قصد گشایش « و من یتق الله یجعل له مخرجا و برزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدرا» سوره طلاق آیه ۲ و ۳